تیامتیام، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

تیام نابغه ی کوچک آسمانی

معطوف شدن توجهات

مامانی دختر گلم ببخشید که انقدر خاطرات تورو نامنظم مینویسم آخه من یه کوچولو دیر شروع کردم به نوشتن وب خاطرات واینکه دخترم یه مادر شاغل مسًولیت بیشتری نسبت به یه مادر خانه دار،داره وگاهی اوقات پیش میاد که به یه سری از برنامه هاش اصلا نرسه.نازنینم خیلی دوستت دارم داری روز به روز بزرگتر باهوش تر و زیباتر میشی و من از لحظه به لحظه شکفتنت لذت میبرم گاهی اوقات یه حرفایی میزنی یا یه کارایی میکنی که همه مثحیر میشن.هرجا میبرمت همه ی توجهشون سمت تو معطوف میشه یکی از موهات میگه : وای خانم چقدر موهاش نازه مثل عروسکاس ویه موقع هایی هم طاقت نمیارن و میپرسن ببخشید خانم موهای شما که صافه موهای دخترتون به کی رفته؟بعد خودشون جواب میدن حتما به پدرش ومن ه...
17 مهر 1392

ادای یک نذر

یه روز خیلی خیلی بد بود که یه اتفاقی افتاد و من دلم نمی خواد از اون اتفاق برات بنویسم شاید بعدها بتونم برات بگم مثلا وقتی ٢٠ساله شدی نمی دونی چقدر تجسم اینکه تو٢٠ساله بشی لذتبخشه.وای دلم آب شد امیدوارم که تا اون موقع بتونم برات مامان بیستی باشم.من تلاشمو میکنم،از خدا کمک میخوام که بتونم امانتشو به بهترین نحو نگهداری کنم و به ثمر برسونم. چقدر در مورد آینده ات نگرانم مدام دنبال یه مبحث آموزشی هستم تا بلکه بتونم با آموزش اون مبحث به تو عسلکم فردای بهتری رو برات رقم بزنم.منو ببخش اگه گاهی اوقات هم برات مامان خوبی نبودم.داشتم در مورد اون اتفاق برات مینوشتم که مربوط به خودت بود یه وقتایی که برمیگردم به گذشته میبینم با این...
5 شهريور 1392

مشهد نوروز 88 تجربه ای بی تکرار

ازاونجایی که دیر اقدام کردم برای داشتن وب خاطرات و از اونجایی که دوست دارم این وب خاطرات اکثر خاطراتت تورو شامل بشه برام خیلی سخته که از چه زمانی تو این ٣سال گذشته بنویسم.بعضی اوقات نمی دونم واقعا از کجا شروع کنم.بنابراین تصمیم گرفتم از یکی از سفرامون بنویسم سفری که نه میتونم بگم نبودی و نه میتونم بگم به طور کامل حضور داشتی.نوروز ٨٨ بود که خاله دیلی ما و خاله مریم رو به مشهد دعوت کردوما هم پذیرفتیم وبعد ازتهیه مواردی که لازم بود راهی سفر شدیم. این دومین سال نویی بود که من و بابایی کنار هم بودیم ودردومین سال با هم بودنمون حالا تورو هم کنار خودمون داشتیم اما تو نازگلکم تو وجود مامانی بودی و از سن بارداری مام...
5 شهريور 1392

آموزش بستن روسری توسط تیام

سلام دوستان می خوام امروز بستن روسری رو به شیوه ی خودم یعنی به شیوه ی تیامی بهتون آموزش بدم خوب ببینید تا یاد بگیرید هیچ چیز پیچیده ای نداره فقط.... من اِنقدر تکون خوردم و شیطون بازی درآوردم که روسریم این شکلی شد  تازه همش ٦ماهمه که این مدلو بلدم و دارم سعیمو میکنم که بشینم  واینکه توضیح بدم هنوز تو موقعیت بالش دورچینم چون همش می اُفتم و اگه هنوز این مدلو یاد نگرفتین به این یکی خوب دقت کنین ...
5 شهريور 1392

پرنسس یک ساله 25/6/89

سلام گل مامان امروز یکی از قشنگترین روزای خداس.چرا؟آخه تولد نازگلک مامان.عزیزکم من و شما هردو متولد شهریور ماهیم با این تفاوت که مامانی اولین روز شهریور متولد شده و شما بیست و پنجم.اینکه هر دومون متولد یک ماهیم خیلی برام شیرینه.عزیزدلم خیلی روز خوبی و من و بابایی برای شما یه تولد خودمونی گرفتیم که فقط خانواده ی من حضور داشتن هنوز آمادگی ندارم برات یه جشن بزرگ بگیرم ایشالا سالای دیگه.اولین بهار زندگیته ومن واقعا از عطر این بهار سرمستم.از لحظه لحطه های شکل گرفتن وجودت لذت میبرم.خیلی خیلی دوست دارم دختر گلم نمی دونم واقعا احساساتم رو برات چه جوری بیان کنم.از خودت بگم تو این روز خیلی خوشحال بودی و کلی با مهیار و آرین باز...
5 دی 1391

کلمه های خیلی خیلی خوشمزه

احساس میکنم اینکه بعدها بفهمی اولین کلمات رو چه جوری تلفظ میکردی برات خیلی شیرین باشه دارم اون کلمات رو برات می نویسم تا بعدها با خوندنشون لذت ببری چون الان هم که یه موقع هایی بهت میگم تیام نی نی که بودی ...کلمه رو اینطوری میگفتی خندت میگیره و تکرار میکنی میگی:مامی من...کلمه رو اینجوری میگفتم و دوباره میخندی.مامانی باید بدونی که چقدر با گفتن این کلمات من و بابایی رو غرق لذت میکردی. مطمئنم که وقتی بزرگتر بشی از دونستن این موضوع بیشتر لذت میبری    بابا َدباد - خاله مَلََّم - خاله دیلی - ناسینا (یاسینا) - َنسنا (یسنا) - اَبلو (ابرو) - مَتیه (مهدیه) - پاتینه (فاطمه) - پَلام و پولیا (پرهام و ...
25 آذر 1391

تیام و پیشرفت در یادگیری زبان انگلیسی

نازگلکم از سن 3سالگی یادگیری زبان رو شروع کردی و خیلی استعداد داری و زود یاد میگیری.خیلی دوست دارم که به این زبان کاملا مسلط بشی چون بعدها خیلی برای پیشرفتت مؤثره وتقریبا همه جا کاربرد داره مخصوصا برای دوران مدرسه خیلی کمکت میکنه.درحال حاضر داریم به شیوه ی فونیکز پیش میریم.من برات سی دی های کارتون زبان اصلی می ذارم مثل مَجیک و تو چقدر با علاقه نگاه می کنی راستی سی دی های زبان نابغه های کوچک هم در کنار این آموزشها برات میذارم که وقتی شروع میشه تو هم اکثر کلماتش رو مطابق با سی دی تکرار میکنی امیدوارم با این آموزشها پله های ترقی رو یکی یکی بالا بری ومن هم شاهد شکوفاییت باشم عزیزم. وقتی اولین کلمه رو یاد گرفتی یادم...
25 آذر 1391

شعرهایی که تا الان یاد گرفتم تازه بازم یاد می گیرم

لیست شعرهایی که دختر نازم تا الان یعنی 3سال و 3ماهگی یاد گرفته. دختر باهوشم به خاطر اینهمه شعر که یاد گرفتی و به خاطر سرعت بالای یادگیریت خدارا شاکرم. ناز گلکم حتی بعضی از این شعرها به نظرم خیلی طولانی برای سن تو اما تو نازکم با اشتیاق فراوان همه رو یاد گرفتی و خیلی خوشتل می خونیشون. وقتی برای اطرافیان شعر می خونی همه لذت می برن و حتی بابایی میگه اینهمه شعرو چه جوری یاد میگیره این نازدختر.چقدر جالبه که شعر رو از بقیه ی آموزشهات زودتر یاد میگیری با خودم فکر می کنم این موضوع به بحث استعدادیابیت عسلم کمک میکنه. اینم اسامی اشعاری که پرنسسم بلده:   1 - شاپرک       &n...
25 آذر 1391

بهترین بابای دنیا

دختر شیرینم خیلی دوستت دارم ازداشتن دختر قشنگی مثل تو پرازشادیم پرازلذتم. شعری که بابایی واست ساخته که با همراهی هم میخوینن: تیام تیامه             آره              تیام یه دونس         آره عشقه بابا            آره           عشقه مامانه      آره فدات بشم من        آره       قر...
16 آذر 1391