تیامتیام، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

تیام نابغه ی کوچک آسمانی

خیلی خوشحالم

1392/12/5 21:40
نویسنده : مامان نازی
415 بازدید
اشتراک گذاری

امروز برای تیام گلم وقت تست iQ داشتیم صبح خیلی زود بیدار شدم و رفتم سرکار تا سرساعت12برسم خدارو شکر وقتی رسیدم هنوز خانم دکتر نیومده بود تا خانم دکتر برسه کمی هیحانات خودمو کنترل کردم کمی هم استرس داشتم چون شما سرما خورده بودی و میترسیدم رو تستت تاثیر بذاره خانم دکتر اومد و تست رو شروع کرد،من اصلا برای شما توضیح نداده بودم که تست داری دوست داشتم بدون هیچ آمادگی تست بدی موقع تست سر از پا نمیشناختم چون این تست نشون میداد که من تواین 4 سال آموزشهایی که به شما دادم مفید بوده یانه؟قلبم سرشار از شادی بود چون شما به تک تک موارد تست صحیح پاسخ دادی حتی به سوالات خانم دکتر،از شما خواست که یه نقاشی بکشی از خانوادت و شما یه خانواده 3نفره خوشحال کشیدی شگفت زدگی رو تو چشمای خانم دکتر دیدم خانم دکتر بهت گفت:اگه سس داشتم تورو میخوردم و شما متوجه شوخی خانم دکتر شدی و خندیدی،خانم دکتر بهت گفت:خسته شدی گفتی نه بازم بازی کنیم. خدایا نمی دونم با چه زبانی نعماتت را شکر کنم خدایا سپاسگزارم خدایا شکرت هزاران بار.بعد شما بازی کردی و خانم دکتر برای من توضیح داد که شما تیزهوش هستین و ازنظر شخصیتی دختر شجاع و پرحسارتی هستی و نسبت به سنت بسیار سلیس و روان صحبت میکنی با کلمات بسیار بزرگتر از سنت.همه جیز خوب تشخیص داده شد و شما یه دختر نرمال و تیزهوش هستی صحبتهای خانم دکتر بسیار پربار بود خدایا خیلی خوشحالم از خوشحالی انقدر مخکم بغلت کردم که گفتی مامان جون استخونام درد گرفت مامانی فدات وقتی برای بابا از امروز تعریف کردم قند تو دلش آب شد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)